الهی به حرمت آن که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی در یاب که می توانی.
الهی عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم درماندم و درمان نکردم.
الهی عاجز و سر گردانم؛ نه آن چه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.
الهی به بهشت و حور چه نازم؛ مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.