پیام های ماندگار

...تنها ۳دقیقه

پیام های ماندگار

...تنها ۳دقیقه

ترجمه ی نوشته ای از یک بانوی شاعر

اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم.

 

دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده بود.

 

ازسالن پذیرایی ام استفاده می کردم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم.

 

پای صحبت های پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد. شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم.

 
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباس شان نقش می بندند.

 

با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم،   

 و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم.   

 

 هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است.   

 

هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . 

 

هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است.  

 

 به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را لذت می بردم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم. 

 

وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم : بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم.

 

اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم.

افلاطون

اگه با دلت کسی یا چیزی رو دوست داشتی،


زیاد جدی نگیرش چون کار دل دوست داشتنه ...


درست مثل کار چشم که دیدنه ...


ولی اگر کسی رو با عقلت دوست داشتی،


بدون داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه !!!

جالبه نه؟!

فکر کردن به گذشته ، 

 

                     مانند دویدن به دنبال باد است . . .

معاشرت

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، 

 

 ولی قلبش سیاه می شود....

کم نور ترین ستاره ها

به کم نور ترین ستاره ها قانع باش ، 

 

 چراکه چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . . .