قدیما چه خوب می گفتن ، هرکسی یار و کسی نیست
توی دلتنگی دنیا ، غریبه هم نفست نیست
قدیما دلا یکی بود ، همه صاف و ساده بودن
توی نامردی دنیا ، کنارت آماده بودن
قدیما رسم رفاقت ، پر بود از صفا مردی
ولی این روزا رفیقت ، به دلت می زاره دردی
قدیما هواتو داشتن رفیقا تو اوج غربت
ولی این روزا رفیقت ، می شه تنهایی و حسرت
قدیما گذشت و ما هم ، رسیدیم به فصل امروز
دیگه هیچ چیزی نمونده ، از همه عهدای دیروز
دیگه این روزا صداقت ، گمشده تو راه دنیا
امید همه به اینه ، که بیاد ناجی دنیا
این روزا دلت می گیره ، وقتی نامردی می بینی
از غم زمونه می گه ، کنار هر کی می شینی
این روزا نفس نمونده واسه آغاز دوباره
حتی روزای بهاری ، بوی دلتنگی می یاره
این روزا غروب خورشید ، یعنی طعم تلخ حسرت
از اونی که عاشقت بود ، پر می شه دلت با نفرت
این روزا هق هق و بغضت ، غم و یار و همدمت نیست
باورت می شه یه روزی ، هیچ کسی هم نفست نیست.
سلام .چطوری؟
وبلاگت قشنگه.منتها یه کم خیلی شلوغه.یه فکری به حالش بکن.
به ما هم سری بزن
www.lootsky.blogfa.com