شب بود و میکده خالی از لطف یاران
غم بود و جان می سوخت از درد هجران
عمر به سر شد و ما همچو پروانه در پی شمع
نا یافته ساقی و در پی می از پی موران.
<اللهم عجل لولیک الفرج>
الهی به حرمت آن که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی در یاب که می توانی.
الهی عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم درماندم و درمان نکردم.
الهی عاجز و سر گردانم؛ نه آن چه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم.
الهی به بهشت و حور چه نازم؛ مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم.
اگر قبرستان جاییست که مردگان را در آن قرار می دهند ما قبرستان نشینان عادات و روزمرگی را آیا به معنای زندگی راهیست؟
اگر مقصد پرواز است لانه ویران بهتر.
پرستویی که مقصد را در اوج می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد.