به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم
بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا
من ندیدم، بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.
فرستنده: علی آخوندزاده