پیام های ماندگار

...تنها ۳دقیقه

پیام های ماندگار

...تنها ۳دقیقه

مجنون و خدا

    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
      
    سجده ای زد بر لب درگاه او  
    پر زلیلا شد دل پر آه او

    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای

    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای

    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی

    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن


    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو ... من نیستم

    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پیدا و پنهانت منم

    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی


    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد
   گفتم عاقل می شوی اما نشد

   سوختم در حسرت یک یا ربت
   غیر لیلا برنیامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی

    مطمئن بودم به من سرمیزنی
    در حریم خانه ام در میزنی

    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود

    مرد راهم باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم

نظرات 9 + ارسال نظر

سر بزنین!
زشته بعضی ها رو بشناسین و ندونین کجایی اند

شیما 1391/08/11 ساعت 11:12 ب.ظ

خیلی شعر قشنگیه از کجا اوریش؟

از توی گوگل پلاس

فاطمه 1391/08/15 ساعت 02:47 ب.ظ http://faghirane.blogfa.com

سلام
وبلاگتون جدای از قالب سیاه و اسمش قشنگه.
این شعرو بسیار دوست دارم گهگاهی باید از عمق وجودت و با نگاه تازه ای بخونیش.

ممنون از نظرتون. اما سلیقه من این جوریه.
با نظرتون در مورد شعر کاملا موافقم.

مریم عادلی 1391/08/16 ساعت 11:35 ق.ظ http://mathproof.blogfa.com

اون قسمت "ای دیوانه لیلایت منم..." خیلی دلنشینه
به من هم سر بزن. تو جز گروه اون بیچاره هایی بودی که من برای بار اول بهشون نظریه اعداد یاد می دادم.

چرا بیچاره؟
اتفاقا من هنوز افتخار می کنم که جزیی از خانه ریاضیات کرمان بودم.

قمار 1391/08/16 ساعت 04:29 ب.ظ

عاشق این شعرم

فاطمه 1391/08/16 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام
مثل اینکه از حرفم ناراحت شدین اما من هم نظرمو دادم و قصد توهین به سلیقه شما رو به هیچ وجه نداشتم

thanks

فاطمه 1391/08/17 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
الان اگه یه چی بگم باز میان میگین جواب نظر شما و ....
خواهش می کنم.
شاد باشید و موفق

ممنون.

ندای باران 1391/08/17 ساعت 06:49 ب.ظ http://nedaye-baran.blogsky

یاد اور خاطراتم شد

همه ما چنین خاطراتی را داریم.
اما دریغ ....

هنگامه 1391/08/20 ساعت 01:56 ق.ظ http://hengameharjomand.blojsky.com

دل کارش تنگ شدنه

دل کارش گرفتن و باز شدنه !

دل که گاهی شاده گاهی غمگین

این کار دل که می بخشه

کارش بی اندازه محبت کردنه

کارش فکر چرا و چگونه نیست

این کارهارو بسپار به عقل اون هم کارش و بلده :‌)

هر کسی کار خودش بار خودش

تشکر از نظرات و حضورتان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد