دل که تنگ است کجا باید رفت؟ با که باید آمیخت با که باید پیوست دل که تنگ است کجا باید رفت؟ به در و دشت و دمن یا به باغ و گل وگلزار و چمن یا به یک خلوت تنهایی امن دل که تنگ است کجا باید رفت؟ پیر فرزانه من بانگ برآورد که این حرف نکوست ل که تنگ است برو خانه دوست شانه اش جایگه گریه تو سخنش راه گشا بوسه اش مرهم زخم دل توست عشق او چاره ی دلتنگی توست دل که تنگ است برو خانه ی دوست خانه اش خانه ی توست...........
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
با که باید آمیخت
با که باید پیوست
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن
یا به باغ و گل وگلزار و چمن
یا به یک خلوت تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه من بانگ برآورد
که این حرف نکوست
ل که تنگ است برو خانه دوست
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره ی دلتنگی توست
دل که تنگ است
برو خانه ی دوست
خانه اش خانه ی توست...........
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
ادامه:
آدمک مست نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که تو بزرگش دانی
به خدا مثل تو تنهاست بخند.